درباره سعدی چه میتوان گفت؟ شاعری بزرگ در عرصه اجمال و راز یا نویسندهای نوآور و خلاق! مردی فرهیخته و فرهنگمند که سودای معرفتش از کویی به کویی و از شهری به شهری میکشاند و درد دوری و اشتیاق دیدار غزلخوانش میکند! و یا سیاحی که آرزومند دیدار آثار بدیع جهان است و طبعی خوش و روحی سرکش دارد!... باری... سعدی نیز زندگی را در سایه نام دوست محو کرده است...
میراث معنوی سعدی برای فرهنگ ایران و جهان آمیزهای است از همة دستاوردهای نیکو و خردمندانهای که عقل جمعی بشر در آن روزگار بدان دست یافته بود. هند و ایران و جهان عرب و شمال آفریقا ،قلمروی بود که اندیشة سعدی آنها را در نوردید و از هر بوستانی گلی چید تا گلستانی پررنگ و بوی فراهم آورد که امروز هم رایحة جان پرورش ،مشتاقان بسیار دارد. اما سیاحت سعدی در دنیای روزگار خود ،صرفاً مشاهده تجربیات بشری نیست، با چشم بصیرت و تأمل به جهان نگریستن و از آن درس آموختن، ویژگی ممتاز مکتب این پیر جهاند دیده است. به عبارتی میتوان اندیشه و آراء سعدی را نمونهای ارجمند از دستاوردهای فکری به حساب آورد که از میراث تمدنی بشری به اندازه کافی سود جسته است و در قید و بند محدودهای خاص باقی نمانده است و با گفتگو و تحقیق از تمدنهای مختلف بهره برده، در غوغای غارت و کشتار که اغلب دم فرو بسته بودند تا با پرهیز از «خلاف رأی سلطان رأی جستن» جان خویش را به خطر نیندازند، سعدی به زبان ادب ،با حکمرانان به گونهای سخن گفت که کمتر کسی در قلمرو فرهنگ ایران بدین پایه و مایه سخن گفته است. او «تلون طبع» حاکمان را در کلامی تلخ نکوهش میکرده است و در پی کشف معنی و حقیقت زیبایی و خیر در عرصههای مختلف حیات انسانی، صمیمانه و معرفت شناسانه حضور یافته است و در عین حال که صورت را رها نکرده است، اما معنا را به نیکوتر وجهی جلوه داده است .
سعدی آیینه داری است که نه فقط صورت عصر خود را در آثارش باز میتاباند، بلکه با شناختی ژرف و دقیق چنان سیمایی از آدمی عرضه میدارد که همگان از توانگر و درویش و عارف و عامی میتوانند تصویر خویش را در آیینه کلام او ببینند و با بهره گرفتن از زیورِ آموزهها و اندرزهای او، خوی و خصلت و گفتار و رفتار خود را به زیبایی و کمال بیارایند.
ابتدای زندگی سعدی:
سعدی تخلص و شهرت «ابو عبدالله مشرف به مصلح» یا «مشرف الدین بن مصلح الدین»، مشهور به «شیخ سعدی» یا «شیخ شیراز» و یا «شیخ» و همچنین معروف به «افصح المتکلمین» است.
شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال 606 ه.ق میباشد
خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از کارکنان دربار اتابک بوده که سعدی نیز از همان دوران کودکی تحت تعلیم و تربیت پدرش قرار گرفت ولی در همان دوران کودکی پدرش را از دست داد و تحت تکفل جد مادری خود قرار گرفت .او مقدمات علوم شرعی و ادبی را در شیراز آموخت و سپس در دوران جوانی به بغداد رفت که این سفرآغاز سفرهای طولانی سعدی بود .
دوران جوانی و سفر به بغداد:
سعدی در بغداد در مدرسه نظامیه مشغول به تحصیل شد که در همین شهر بود که به محضر درس جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن محتسب رسید و از او به عنوان مربی و شیخ یاد می کند . پس از چند سال که او در بغداد به تحصیل مشغول بود شروع به سفرهای طولانی خود کرد که از حجاز گرفته تا روم و بارها با پای پیاده به حج رفت .
. شیخ شیراز دوستی محکمی با دو برادر معروف به صاحب دیوان یعنی شمس الدین محمد و علاء الدین عطا ملک جوینی وزرای دانشمند مغول داشته و آن طور که از سخنان شیخ معلوم است او به تصوف و عرفان اعتقاد داشته و شاید در سلسله متصوفه داخل شده وهم چنین گفته اند که محلی که امروز مقبره او می باشد خانقاهش بوده است.شیخ شیراز در دوران شاعری خود افراد معدودی را مدح کرده که بیشتر اتابکان سلغری و وزراء فارس و چند تن از رجال معروف زمانش می باشد و بزرگترین ممدوح سعدی از میان سلغریان اتابک مظفر الدین ابوبکر بن سعد بن زنگی است که سعدی در روزگار این پادشاه به شیراز بازگشته بود و ممدوح دیگر سعد بن ابوبکر می باشد که سعدی گلستان را در سال 656 ه. ق به او تقدیم می کند و دو مرثیه نیز در مرگ این شخص نیز سروده است و از میان ممدوحان ، سعدی شمس الدین محمد و برادرش علاءالدین عطا ملک جوینی را بیش از همه مورد ستایش قرار داده که مدایح او هیچ شباهت به ستایشهای دیگر شاعران ندارد چون نه تملق می گوید و نه مبالغه می کند . بلکه تمام گفتارش موعظه و اندرز است و متملقان را سرزنش می کند و ممدوحان خود را به دادرسی و مهربانی و دلجویی از فقرا و ضعفا و ترس از خدا و تهیه توشه آخرت و بدست آوردن نام نیک تشویق و ترغیب می کند .
از محضر ابوالفرج بن الجوزی و همچنین شهاب الدین عمر سهروردی استفادهها سپس به حجاز و شام رفت و زیارت حج به جا آورد. در شهر شام به وعظ و سیاحت و عبادت پرداخت. در روزگار سلطنت اتابک ابوبکر بن سعد به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام «اتابک» و پسرش سعد بن ابوبکر کرد.
پس از زوال حکومت سلغریان، سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت. در بازگشت به شیراز، با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور عزلت گزید و در زاویهای به خلوت و ریاضت مشغول شد.
سعدی سفرهای خود را تقریبا در سال 621 - 620 آغاز و حدود سال 655 با بازگشت به شیراز به اتمام رساند که البته درخصوص کشورهایی که شیخ به آنجا سفر کرده علاوه بر عراق ،شام ، حجاز که کاملا درست بوده ،هندوستان ،غزنین ، ترکستان و آذربایجان و بیت المقدس و یمن و آفریقای شمالی که ذکر کرده اند و اکثر این مطالب را از گفته های خود شیخ استنباط نموده اند ولیکن بنا بر نظر بسیاری از محققین به درستی آن نمی توان اطمینان کرد بخصوص اینکه بعضی از آن گفته ها با شواهد تاریخی و دلایل عقلی سازگار نیست.
این شاعر بزرگ در زمانی دار فانی را وداع گفت که از خود شهرتی پایدار به جا نهاد . سال وفات او را بعضی 691 ه. ق ذکر کرده اند و گروهی معتقدند که او در سال 690 ه. ق وفات یافته که مقبره او در باغی که محل آن نزدیک به سرچشمه نهر رکن آباد شیراز است قرار دارد .
وقتی یک کتاب را باز می کنیم از صفحه اول تا آخرین صفحه، فقط کتاب با ما حرف می زند و به ما چیز یاد می دهد؛ مثلاً شعرهای قشنگ، زندگی امامان علیهم السلام ، زندگی آدم های بزرگ و موفق، مسائل علمی؛ مثل جغرافیا، ستاره شناسی و خیلی چیزهای دیگر. خواندن این همه چیزهای جورواجور باعث می شود که ما از خیلی از چیزهایی که نمی دانیم با خبر شویم. در نتیجه توی زندگی کمتر اشتباه می کنیم و زندگی بهتری خواهیم داشت.
دین اسلام خیلی به علم اهمیت می دهد و از جهل و نادانی بدش می آید. مثلاً حضرت علی علیه السلام می فرماید: «هرگاه خدا بخواهد بنده ای را خوار و ذلیل کند، دانش را از او دور می سازد».دین اسلام از پیروانش می خواهد تا زنده هستند، علم بیاموزند. یکی از آسان ترین راه هایی که ما می توانیم علم خود را زیاد کنیم، کتاب خواندن است.
شما وقتی کتاب هایتان زیادِ زیاد شد، چکار می کنید؟ بهتر است همان کاری را بکنید که زهرا و نرگس کردند. یک روز که زهرا به خانه دوستش نرگس رفته بود، گفت: «من کتاب هایم خیلی زیاد شده و همه شان را هم خوانده ام». اتفاقا نرگس گفت: «من هم همین طور». بعد خواهر نرگس که بزرگتر بود گفت: «بچه ها! خوب چرا کتاب هایتان را به کتابخانه هدیه نمی کنید تا کتابخانه هم به شما کتاب های جدید بدهد؟». زهرا و نرگس تصمیم گرفتند کتاب هایشان را به کتابخانه محله هدیه بدهند و عضو کتابخانه شوند.
من می دانم که همه شما هم مثل من کتاب را خیلی دوست دارید؛ اما آیا تاحالا به این فکر کردید که کتاب ها هم شما را دوست دارند؟ کتاب برای اینکه شما را دوست داشته باشد، سه تا شرط تعیین کرده است: اول اینکه همیشه آن را بخوانیم؛ دوم اینکه به چیزهای خوبی که یاد می گیریم عمل بکنیم؛ و سوم اینکه از کتاب، خوب مواظبت کنیم و آن را کثیف و پاره نکنیم. اگر این سه شرط را رعایت کنیم کتاب هم ما را دوست دارد.
مال و ثروتی که بدون رنج و زحمت به دست
آید خود به خود از دست میرود، زیرا سعی و تلاشی در تحصیل آن بکار نرفته تا
قدر و قیمت آن بر صاحب مال و مکنت معلوم افتد. مال و ثروت باد آورده چون
به دیگری تعلق دارد، همیشه دستخوش باد حوادث است و صاحبش هر آینه از آن
طرفی نخواهد بست.
بیهود نیست که در ممالک راقیه و پیشرفته، ثروتمندان
واقع بین، فرزندانشان را مجبور میکنند که به هنگام تحصیل علم و دانش،
ساعات فراغت را شخصاً کار کنند و به مال و منال پدر خوشدل و دلگرم نباشند.
چه فرزندی که در عنفوان جوانی کار کند قطعاً احساس رنج و زحمت میکند و پس
از مرگ پدر ثروت موروثی را به دست تطاول و اسراف نمیسپارد.گنج عروس، گنج بادآورد، گنج خسروی، گنج افراسیاب، گنج سوخته (یا ساخته)،
گنج خضرا و گنج شادورد که در اصطلاح عامه به هفت خم خسروی معروف است.
بعد
از سیزده سال سلطنت، در گنجهای خسرو پرویز، مقدار هشتصد میلیون مثقال نقود
جمع شده بود که به پول امروز بالغ بر یک میلیارد فرانک طلا میشود، و
البته این علاوه بر غنایم جنگی بود که بعدها نصیبش گردید. از این گذشته
مقدار کثیری جواهر و جامههای گرانبها داشت که غالب آنها از عجایب روزگار
بود. از طرف دیگر در حرم خویش، سه هزار زن داشت؛ غیر از زنان و دخترانی که
خدمتکار و خواننده و نوازنده و رقاصه بوده اند. سه هزار خادم و هشت هزار و
پانصد مرکب سواری، من جمله اسب معروف به شبدیز و هفتصد و شصت فیل و دوازده
هزار قاطر برای حمل بار و بنه و بیست هزار شتر داشت. همچنین سرکش و باربد
یا پهلبد، سر حلقه رامشگران و ترانه سازان درباری بودند و هر شب شش هزار
مرد جنگی به حراست و پاسداری پرویز قیام مینمودند. چون خسرو پرویز بوی
پوستهای تحریر را دوست نداشت، فرمان داد که نامهها را بر کاغذی که به گلاب
و زعفران آغشته باشند بنویسند. بهترین عطرهایی که خسرو پرویز استعمال
میکرد، ترکیبی از عصاره گل فارسی و شاهسپرم سمرقندی و ترنج طبری و نرگس
مسکی و بنفشه اصفهانی و زعفران قمیو نیلوفر سیروانی و عود هندی و مشگ تبتی
بود که به قول "ریدک خوش آرزوک" غلام خسرو پرویز، بوی بهشت از آن استشمام
میشد. خسرو پرویز دویست مثقال زرمشت افشار داشت، که چون موم نرم و نقش
پذیر بود. دستاری بود که شاه دست را با آن پاک میکرد و هر وقت میخواستند
آن را صاف و تمیز کنند در آتش میانداختند. (ظاهراً این دستار از پنبه کوهی
بوده است که آتش چرک را پاک میکرد ولی آنرا نمیسوزانید).