- معلم را باید همچون رودخانه ای همیشه جاری دانست چرا که مفاهیم بیکران علم و دانش را ... و چه زیبا بزرگان ما معلمی را توصیف کرده اند آنجا که امام خمینی (ره) ...توصیف بسیار جالب ویستا از رودخانه!
آب بزرگ!!! یکشنبه ما مهمان داشتیم، آنهم مهمان های ایرانی از یک دانشگاه
دیگه، خلاصه بعد از ناهار عصری قرار شد بریم کنار رودخونه ...یک وقتهایی در زندگی هیچ نیرویی مانع جریان تند و عمیق رودخانه نمی شود، چیزی در .... را خاموشی عجیبی فراگرفته بود › از این جمله به بعد تک تک تصویرهاو توصیف هات ..- استفاده از احادث و ضرب المثل وشعر
انشایتان را زیبا نیکند 2-از ارایه های ادبی بیشتری استفاده کنید 3-در
نوشته از ...انشا درباره گذر رودخانه انشای ویژه - بلاگ .انشا در مورد توصیف رودخانه انشا در مورد گذر رودخانه - /انشا-در-
عشق حقیقی مثل روح است ، افراد زیادی درباره ی آن صحبت می کنند ، ولی تعداد معدودی آن را دیده اند .
کلید
قلب ، زندگی و روح من ... همه در دستان اوست . او مالک آن است فقط باید
کلید را بچرخاند و بگذارد تا با تمامی شور و عشقم او را در بر گیرم.
زندگی را بی عشق سپری کن غم بزرگی است . اما این تقریبا برابر است با غمی که زندگی را ترک کنی بدون اینکه به کسی که عاشقش هستی بگویی که دوستش دارید .
گاهی در جستجوی چیزی هستید که نمی توانید آن را ببینید .
گاهی قلب چیزی را می بیند که چشم ها قادر به دیدن آن نیستند .
عشقی را داشتن و آن را از دست دادن بهتر از این است که هرگز عشقی نداشته باشی .
اگر زمانی که به تو می اندیشم ، تک گلی بود ، می توانستم تا ابد در باغ افکارم قدم بزنم .
در عشق افتادن مردم به گردن قوه ی جاذبه ی زمین نیست .
در تو خود را گم می کنم ، بی تو خود را باز می یابم و دوباره به دنبال گم شدن ...
عشق مانند ساعتی شندی است که با قلب لبریز و با مغز تهی می شود .
هر کدام از ما چون فرشته ای با یک بال است . و تنها زمانی قادر به پرواز خواهیم بود که در آغوش هم باشیم .
عشق عشق است ، از بین نمی رود .
کسانی
وارد زندگی ما می شوند و به سرعت بیرون می روند . افرادی برای لحظه ای
کوتاه می آیند و جای پایشان بر روی قلب ما باقی خواهد ماند و ما هرگز دیگر
آن فرد قبلی نخواهیم بود .
مرد با چشم هایش عاشق می شود و زن با گوش هایش .
عشق ورزیدن ، خود درس زندگی است .
لذت عشق زمانی است که آن را نثار می کنی بیشتر از زمانی است کهن دریافتش می کنی .
طریق دوست داشتنی هر چیز این است که بدانی ممکن است آن را از دست بدهی .
قسمتی از وجود تو در من رشد کرده و ، تو خواهی دید ، تو و من برای همیشه ، هرگز از هم جدا نخواهیم شد .
شاید در مسافت ولی در قلبمان هرگز .
عشق با چشم هایش نمی بیند بلکه با فکرش می بیند از این رو خدای عشق بال زد و تار یکی را ترسیم کرد .
بهتر است منفور باشی به خاطر چیزی که هستی تا محبوب باشی به خاطر چیزی که نیستی .
بعضی از انسانها برای بدست آوردن عشق می میرند و بعضی برای از دست دادن آن .
عشق مانند غنچه گل سرخ است ، می تواند پر از شکوفه شوئد یا به آرامی بمیرد .
عشق مانند غنچه گل سرخ است ، می تواند پر از شکوفه شود یا به آرامی بمیرد .
همانطور که به زیبایی تو خیره شده ام ، با خود می اندیشم ، هرگز فرشته ای را دیده ام که در ارتفاعی چنین پایین پرواز کند .
کلمات دلنشین مانند شانه ی عسل هستند ، روح را حلاوت می بخشند و به جسم سلامتی می دهند .
بیا و بگذار تا صبح از عشق لبریز شویم ، بیا خود را با عشق تسکین دهیم.
چرا تلفظ عباراتی نظیر « خداحافظ » ، « پوزش می خواهم » و « دوستت دارم » چنین راحت است ، اما بیان کردنشان بسیار دشوار ؟
عشق ، اشتیاقی شدید برای شدیدا دوست داشته شدن است .
عشق فرشته ای است در لباس هوس ...
هرگز نمی توانیم کسی را که به او لبخند نزده ایم از ته دل دوست داشته باشیم .
آتشی که عشق روشن می کند بسیار بیشتر از سردی و خاموشی ای است که تنفر به بار می آورد .
هر لحظه ای که صرف عشق ورزیدن نشود ، به هدر می رود .
عشق طریق مخصوص به خود را دارد .
نمی توانم به تو نشان بدهم که دوستت دارم . زمان این را نشان خواهد داد .
ازدواج زمانی کامل می شود که هر دو نفر به این باور برسند که به چیزی بیشتر از شایستگی خود رسیده اند .
اگر چیزی را دوست داری ... بگذار برود اگر به سوی تو بازگشت واقعا می خواهد که مال تو باشد .
عشق
واقعی همچون زیارت است . وقتی اتفاق می افتد که بدون برنامه ریزی قبلی
طلبیده شود ولی کمیاب است زیرا اکثر مردم برنامه ریزهای ماهری هستند .
اگر بتوانم مانع شکستن یک قلب شوم ، زندگی ام بیهوده نبوده است .
عشق را بشناس تا شادی را بشناسی . بدون عشق ، شادی وجود ندارد .
زیبایی را با چشمانی زیبا بین می توان دید .
دو نیمه ، شانس کمی دارند اما با پیوستن ... بله ، آن ها کامل می شوند ... اما پیوستن دو انسان کامل یعنی زیبایی ، یعنی عشق .
دوری با عشق همان می کند که با با زبانه های آتش ، عشق کم مایه را خاموش می کند و عشق را شعله ور تر .
علاج تمام کجروی ها ، نادانی ها و جنایت ها ... عشق است .
هر چیز زیبا و جذاب خوب نیست ولی هر چیز خوبی ، زیباست .
عشق ترکیبی از یک روح در قالب دو تن است .
تحمل دوری خیلی چیزها برای من آسان است ، اما تحمل دوری تو نه .
عشق ناپخته م یگوید : من تو را دوست دارم زیرا به تو نیاز دارم . عشق پخته می گوید : من به تو نیاز دارم زیرا دوستت دارم .
هر کجا که عشق هست زندگی هست .
جایی که ما به آن عشق می ورزیم خانه است . خانه ای که شاید پاهایمان آن را ترک کند ولی قلبمان هرگز .
توانایی بیان اینکه چقدر کسی را دوست داری عشق است اما اندک
عشق ، هیچ محدودیت و پشیمانی نمی شناسد .
عشق فقط از سه حرف تشکیل شده که معانی بسیاری در پشت این حروف نهفتهاست .
عشق زمانی واقعی است که از قلب انسان برخیزد نه زمانی که بر زبان جاری شود .
تا زمانی که دل شکسته نشوی عشق را نخواهی آموخت .
به ندای قلبت گوش کن ، زیرا از حقیقت آگاه است .
در شب تاریک زندگی به تنهایی قدم می زنم ، تو شمع من هستی ، نور درخشان من !
عشق ورزیدن زمانی است که دیگر هیچ بهانه ای برای تنفر نداشته باشی.
آهنگ ، ترانه ای بدون کلام است و مرگ ، زندگی ای بدون عشق .
اگر واقعا عشق را یافتی ، به آن پرواز بده و رهایش کن . اگر خودش ماندن را انتخاب کرد ، به این معناست که عشق واقعی تو همان است .
عشق غیر قابل پیش بینی است . نمی دانی چه زمانی خواهد آمد .
عشق ، مهار ناشدنی است و همچنین کسی که در دام عشق گرفتار شده .
عشق ، سازی است که نوای دوستی سر می دهد .
اگر بعد از سال ها تو را ملاقات کنم ، چگونه باید به استقبال تو بیایم ؟
بودن یعنی عشق و عشق تو ، یعنی بودن .
فروش عشق حقیقی هرگز آرام نخواهد گرفت .
اگر بخواهید به قضاوت اشخاص بنشینید زمانی برای دوست داشتن انها نخواهید داشت.
امروز تو را بیشتر از دیروز ولی کمتر از فردا دوست دارم.
گر خودت را دوست نداشته باشی چگونه می توانی دیگران رادوست بداری؟
عشق حقیقی انجاست و به دنبال هیچ کسی نیست پس برو و ان را دریاب.
هرچه بیشتر عاشق باشی هم بیشتر ازار می بینی و هم بیشتر لذت می بری.
عشق مانند یک الا کلنگ پر فرازونشیب است.تورابه مسیر دیگر منحرف نخواهد کرد وبا تمام فرازو نشیب هایش به مقصد خواهد رساند.
قلب یک زن اقیانوسی از رازهاست.
با تو بودن مثل قدم زدن در صبحی بسیار روشن است بی گمان شور تعلق به انجا را دارم.
عشق بسیار شبیه یک کرگدن است کوته نظر و عجول. اگر نتواند راهی پیدا کند ان را خواهد ساخت.
وقتی مرد جوانی شکایت می کند که زنی قلب ندارد علامت مطمئنی است که ان زن قلبش را ربوده است.
عشق مانند بیسکویت ترد است که اسان ساخته میشود و اسان میشکند.
می توان در یک ان عاشق شد.رها شدن از عشق است که زمان می طلبد.
عشق یعنی هیچگاه نگویی(پشیمانم).
عشق همچون سنگ ثابت و همیشگی نیست بلکه همچون نان است که هر روز باید از نو ساخته شود.
قبل از عاشق شدن بیاموز چگونه در برف بدوی بدون اینکه ردپایی از خود بر جای بگذاری.
عشق-چگونه چنین کلام کوچکی معنایی چنان بزرگ دارد؟
کسانی که عشقی ورای دنیا دارند نمی توانند از ان جدا باشند. هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق.
وقتی کسی را دوست داری به او بگو فریاد بزن فورا و در همان لحظه بگو وگرنه تو را پشت سر خواهد گذاشت.
معشوق کسی بودن یعنی زندگی برای همیشه در قلب او.
عشق مانند جنگ است اسان شروع می شود و دشوار پایان می پذیرد.
عشق حقیقی ابدی است.
عشق...مانند
شن روان است.اگر به ان چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید. به ارامی
پیمانه ای از ان بردارید تا روح شما را لبریز کند.
تنها عشق من از تنها تنفرم پدید امده است.
به من نگو چرا که همیشه ان را شنیده ام چیزهای زیادی برای نفرت وجود دارند ولی چیزهای بیشتری برای عاشق شدن.
شهوت برخاسته از ذهن است عشق برخاسته از قلب و روح.
عشق غذای روح است.
عشق مانند پیتزا است وقتی خوب است واقعا خوب است وقتی که بد است باز هم تا حدودی خوب است.
امروز عشق بورز تا هرگز دیروزت خالی نباشد.
زمانی که مرا بوسیدی متولد شدم وقتی که مرا ترکم کردی مردم ودر دو هفته ای که مرا عاشقانه دوست داشتی زندگی کردم.
من از عشق تو به چه چیزی خواهم رسید؟(( به عشق تو))
عشق
واقعی را فقط می توان در چشمهای انسان عاشق دید. عشق نمی تواند حسد و غرور
یا تشویش و نگرانی باشد عشق همان چیزی است که در اعماق قلب تو یافت می شود
و اشتیاق کسی را دارد که قلب او نیز مشتاق توست.
خدا عشق است.
عشق عمل بی پایان بخشش است. یک نگاه محبت امیز که عادت می شود.
با خودت و با عشق صادق باش.
صدای یک بوسه به بلندای صدای گلوله ی توپ نیست اما انعکاس ان مدت زیادی باقی خواهد ماند.
از زمانی که تو را ملاقات کردم *ما*نسبت به * تو*یا* من* سحر امیز تر شده است.
عشق لحظه ای است که تا ابد می ماند.
بزرگترین درس زندگی را بیاموز عشق: فراموشی و بخشش.
خر چه داند قیمت نقل و نبات .
حرف راسته از بچه بشنو .
کاری که ماده گو کنه زن بشینه درو کنه.
زورش به خر نمیرسه پالان خره می چسبه.
مراسم عروسی در دامغان و دربرخی از روستاهای ان به شرح زیر می باشد:
معمولا اغلب جوانان دختر ایده ال خود را تصادفا در کوچه و خیابان می بینند و چون حس کردند که واقعا به او دل باخته اند ، به وسایلی جریان را به گوش اولیای خود می رسانند .
اولیای او پس از موافقت ، چند زن را به عنوان دختر پسندی به خانه دختر می فرستند و انها هم بدون انکه مقصود و منظور قبلی خود را عنوان کنند به بهانه ای به خانه دختر رفته و دقیقا طرز رفتار و قیافه و کارهای او را از نزدیک بررسی می کنند ، مثلا برای انکه بفهمند دهان دختر بدبو است یا نه ، به بهانه ای دهانش را می بوسند و یا برای آگاه شدن از سلیقه او مخفیانه زیر فرش های خانه آنها را نگاه می کنند .
پس از آنکه اولیای جوان کاملا از وضع دختر مورد علاقه پسر آگاه شدند و او را پسندیدند زنها را به خانه دختر می فرستند ، آن زن جریان را با لولیای دختر در میان گذاشته و می گوید : اگر اولیای فلان جوان راهی دارند برای خواستگاری خدمت برسند و اگر هم راهی ندارند ، این مطلب را همینجا چال کنید تا فقط خدا بداند و ما و شما ، با این جریان اگر اولیای دختر راه بدهند ، عده ای از بزرگان و ریش سفیدان فامیل پسر در ساعتی که قبلا از طرف اولیای دختر تعیین شده برای قول گیری به منزل دختر می روند ، در این موقع عده ای از بزرگان و نزدیکان خانواده دختر نیز از طرف اولیای دختر دعوت شده و در خانه دختر حضور دارند و در ان حال پس از پذیرایی ، بزرگترین فرد فامیل پسر ، موضوع را عنوان کرده و در خاتمه می گوید " باید ... را به نوکری قبول کنید". پس از ان بزرگترین فرد فامیل دختر جواب موافق داده و بلافاصله موضوع مهریه و شیربها و خرج عروسی و غیره را مطرح نموده و مدتی طرفین با یکدیگر چانه می زنند و سرانجام پس از موافقت طرفین همه مبارک باد گفته و بدون درنگ شربت و شیرینی در میان حضار توزیع کرده و به اصطلاح شیرینی می خورند و در همانجا شب شب سفیدی را تعیین می کنند و سپس هریک به خانه خود می رود .
مرحوم محمد علی طاهریا یکی از این نویسندگان بود که در طول عمر پر برکت خودزحمات زیادی را در راه احیاء فرهنگ شهرمان کشید ،و باالحق و انصاف حق زیادی بر گردن مردم دامغان دارد ،مرحوم محمد علی طاهریا در پنجم آذر ماه سال (1308 ه.ش) در شهرستان سمنان دیده به جهان گشود ، پدرش حاج طاهر خان با درجه سرهنگی در دربار قاجار خدمت می کرد و در انقلاب مشروطه به صف آزادی خواهان پیوست و در سن 96 سالگی درسمنان گذشت.
محمد علی تحصیلات ابتدایی رادر سمنان و تحصیلات متوسطه را در گرگان و ساری به پایان رساند ، پس از اتمام تحصیلات متوسطه در سال 1330 به استخدام اداره فرهنگ شهرستان سمنان در امد و در سال 1334 به دامغان منتقل شد ، ایشان که یکی از دبیران فرهیخته اداره فرهنگ شهرستان دامغان بود ، با نوشتن کتابها ی: بخوان و بخند و طائلات(1337 ه.ش) ؛ ترانهها و فولکلور دامغان (1344)؛ تذکرهى شعراى دامغان (1337)؛ ، جغرافیای تاریخی 6 هزار ساله دامغان(1346ه.ش) ؛ شجرهى خانوادهى طاهرى سمنان (1347)؛ دروازه هزار سال شاهنشاهى و اروند رود (1347)؛ ایران، جهان باستان و کوروش کبیر (1349)؛ زندگى شجاع لشگر دامغانى و قتل امیر اعظم (1349)؛ و برخى رسالههاى دیگر ، دین خود را به خوبی به مردم دامغان و میهن خود ادا کرد ایشان هرچند که زاده دامغان نبود ، اما اقامت چندین ساله در دامغان او را با فرهنگ این مردم عجین ساخته بود و خود را دامغانی می دانست .
مرحوم طاهریا ابتدا به کارهای فکاهی علاقه بیشتری نشان می داد و کتاب شیرین ،بخوان و بخند، او نیز یادگار همان دوره است ،وی از خود اشعار زیبایی به یادگار گذاشته است ، در شعر طاهر تخلص می کرد و شعر سرودن را از بیست سالگی با سرودن اشعار محلی سمنانی آغاز کرد ،ابتدا در نشریه لوتی و توفیق قلم می زد و سپس به تالیف کتاب پرداخت، وی در سال (1333 ه.ش)به تصوف(طریقه نعمت اللهی ) روی آورد و سیر اشعارش به سمت عرفان تغییر یافت .
مرحوم طاهریا در سالهاى آخر خدمت، رییس ادارهى آموزش و پرورش سنگسر سمنان شدو در سال 1358 از خدمت برکنار گردید و تا پایان عمر(تیر 1366) در سمنان به مطالعه و دستگیرى درویشان نعمتاللهى گنابادى اشتغال داشت.
کتاب تاریخ 6 هزار ساله دامغان که شاید بهتر باشد آن را تاریخ 9 هزار ساله دامغان بنامیم ، به خودی خود اثری جامع و کامل در زمینه تاریخ محلی می باشد ،ایشان این اثر را در سال (1346 ه.ش) ، در هفت فصل در قطع وزیری با تیراژ 1000 نسخه در چاپ خانه گیلان با هزینه شورای جشن شاهنشاهی به چاپ رسانید ،وی در این کتاب علاوه بر تاریخ گذشته دامغان به تاریخ معاصر نیز پرداخته است و اطلاعات ذی قیمتی از وضعیت اموزش و پرورش در دوره پهلوی ارائه میدهد، پایان کتاب نیز به ذکر مشاهیر دامغان اختصاص یافته است این کتاب منبع مناسبی جهت نویسندگان محلی پس از وی بوده است ، کتاب دیگر وی (ترانه ها و فولکلور دامغان) ، مجموعه ایست از اشعار، ترانه ها ،چیستان ها، لالایی ها ، ضرب المثلها ، آداب و رسوم وواژگان بومی دامغان ،ایشان این اثر را در 160 صفحه در قطع جیبی در تیراژ 1000 نسخه با هزینه فرهنگیان شهرستان دامغان به چاپ رسانید ، کتاب ایشان هر چند که جامع است اما کامل نمی باشد و نقایصی نیز دارد برای نمونه بسیاری از ضرب المثلها و ترانه هایی که در این اثر جزو فولکلور دامغان آمده است ویژه دامغان نیست و در مناطق دیگر ایران نیز رواج دارد ، متاسفانه پس از ایشان در زمینه گرداوری فرهنگ بومی دامغان کار چندانی انجام نشده است و معدود نویسندگانی که در این زمینه کاری انجام داده اند به صورت پراکنده مطالبی را گرد آوری کرده اند،که پیشنهاد می شود با گرد هم آیی این نویسندگان در قالب یک کار گروه ، یک اثر جامع و کامل در زمینه فولکلور دامغان ارائه گردد و پیشنهاد می گردد نهادهای شهری دامغان نظیر شهرداری ، فرمانداری ، اداره ارشاد ، آموزش و پرورش و... حمایتهای لازم مالی و معنوی ازاین کار را بر عهده بگیرند، و همچنین پیشنهاد می گردد با تامین بودجه، کتابهای مرحوم طاهری نیا دوباره تجدید چاپ شود و در اختیار علاقه مندان قرار گیرد ، چرا که از کتابهای ایشان جزء چند نسخه ای باقی نمانده است ،ودر صورت از بین رفتن این چند نسخه نیز دیگر اثری برای رجوع نویسندگان آتی وجود نخواهد داشت .
نفت یا نفت خام یکی از مهم ترین مواد موجود در جهان است. شناخته شده ترین محصولات فرعی نفت عبارتند از : سوخت های پر انرژی- گازوئیل یا بنزین - نفت چراغ- نفت دیزل و یا سوختهای نفتی و سوخت های گالنی نیز از نفت بدست می آیند . بیشتر غذاهایی که ما می خوریم و لباس هایی که می پوشیم تماما به نحوی از انحاء وابسته به مواد بدست آمده از نفت هستند . از نفت برای جلوگیری از چسبناک شدن نان به هنگام مخلوط کردن خمیر استفاده می شود . از نایلونهای نازک برای بسته بندی مواد غذایی استفاده می شود و بیشتر لباس های ما که از الیاف مصنوعی بدست آمده از نفت ساخته شده اند . بیش از یک هزار نوع روغن مایع و جامد از نفت خام ساخته شده اند. از روغن روان کننده در وسایل گوناگونی چون ساعت و قطعات ماشین آلات- لوکوموتیوها و مولد های برق استفاده میشود . آسفالت جاده ها و پشت بام ها نیز با استفاده از مواد نفتی ساخته می شود . موم بدست آمده از نفت در تولید اجناسی چون : شمع- کاغذ های روغنی و سلوفون استفاده می شود . مواد دیگری که از نفت بدست می آیند در تولید انواع کاغذ کاربن- مرکب چاپ کتاب وروزنامه و مواد پاک کننده مورد استفاده قرار می گیرد .
نماز جمعه عبادتی است همچون نمازهای دیگر که در ظهر روز جمعه و با شرائط خاصی انجام می شود، و در فضیلت این نماز همین بس که سوره ای در قرآن به این نام آمده و در آنجا صریحاً مؤمنان را به حضور در نماز جمعه دعوت فرموده است و در آن آیه آمده است: هنگامی که صدای مؤذن بلند شد و دعوت به نماز شدی، معامله و تجارت را رها ساز و برای انجام این واجب الهی حاضر شو، که از همه چیز برای شما بهتر است اگر بدانید» و نیز در روایات آمده که نماز جمعه باعث حرام شدن آتش جهنم است بر بدن و موجب آسان شدن ترس و هول قیامت و کشیده شدن قلم عفو بر جرائم اعمال گذشته است و ثواب شرکت در نماز جمعه برا ی کسی که قادر به انجام حج نیست، برابر با حج است. در برخی روایات ترک کنندگان این عمل به سختی مورد سرزنش قرار گرفته اند تا آنجا که می خوانیم کسیکه سه هفته آنرا ترک کند منافق می باشد. هر چند نماز جمعه واجب تخییری است ، یعنی انسان می تواند بجای آن نماز ظهر خود را بجا آورد ولی خود داری از شرکت در آن به بصورت دائمی وجه شرعی (دلیل شرعی ) ندارد. به طور کلی در حال اقامه خطبه توسط امام جمعه آنچه که موجب گوش ندادن واز بین رفتن فایده خطبه می شود ( ولو به جا آوردن نماز قضا و یا مستحبی ) باید ترک شود. چرا که در برخی روایات از دو خطبه به عنوان جایگزین دو رکعت در نماز ظهر جمعه یاد شده است، و لذا دو خطبه به جای دو رکعت نماز به شمار می آید و از این جهت کارهایی که در نماز جایز نیست ، در بین دو خطبه نیز جایز نمی باشد. امام جمعه در خطبه خود باید مصالح دین و دنیای مسلمانان را به آنها تذکر دهد و آنها را از امور مختلف اجتماعی آگاه سازد. احتیاط آن است که امام و مأمومین هنگام ایراد خطبه با وضو باشند. اگر زنان ، مسافران، بیماران و از کارافتادگان در نماز جمعه شرکت کنند نمازشان صحیح است، و بجای نماز ظهر ایشان محسوب می گردد. اگر چه برآنها ( نماز جمعه ) واجب نیست. نظافت بدن و غسل جمعه و پوشیدن بهترین لباسها واستفاده از عطر و مسواک زدن جزء آداب مؤکد نمازجمعه است ، که در روایات بدانها سفارش شده است