زمستان فصلی است که وقتی از خواب بیدار می شویم هنوز همه جا تاریک است . فصلی است که دوست داریم بخوابیم . زمستان یعنی شاید فردا سوخته باشم، شاید هم قرار است یک عمر بسوزم …یعنی زهرا سرما خورده، یعنی زینب لباس پشمی ندارد، فاطمه امسال هم چکمه نمی خرد. یعنی سیروان می خواهد دکتر شود و همه سرما خورده ها را درمان کند. مریم هر روز کتک می خورد . یعنی معلم عزیزمان یک سال پیرتر شد.
زمستان یعنی بابا جانمان با هزار امید شال گردنش را به دور گردن من انداخت تا گرمم شود . یعنی مامان عزیزمان صبحانه دو قاشق عسل به ما داد تا داغ شویم . یعنی وقتی از در بیرون می رویم باز هم همه جا تاریک است . یعنی شهر در امن و امان است و ما قرار است روزی بزرگ شویم . وزیر شویم، وکیل شویم، لباس پشمی بپوشیم، یاد شین آباد هم نیافتیم.
زمستان یعنی وقتی به معلم عزیزمان سلام می کنیم صدایمان بلرزد، معلم عزیزمان حالمان را بپرسد، ما بگوییم خوبیم . پاهایمان سردشان است، خواهر فاطمه دارد عروس می شود، مریم دفتر مشقش را جا گذاشته و دعا می کند معلممان نفهمد، بخاری خاموش است، هنوز مدرسه، گاز کشی نشده و کدخدا روز به روز چاقتر می شود. تخته هنوز گچی است، معلم آسم می گیرد، لاغر می شود، دستهایش پینه می بندد، زهرا دیگر اجازه ادامه تحصیل ندارد، بابا جان شال گردنش را دیگر نمی خواهد، پدر مریم زن دوم گرفته،، پدر زینب زندان است، سیروان می خواهد دکتر شود ….آه سیروان، سیروان
زمستان یعنی بخاری روشن شد. گرم شد، داغ شد و گر گرفت …. زمستان یعنی آتش، یعنی جیغ، فریاد، فداکاری معلم برای خارج کردن بخاری از اتاق، یعنی دود، شال گردن، سیروان، زهرا، فاطمه، آتش، شین آباد ….
عقل: یا خرد به نیروی درونی انسان گفته میشود که کنترل و مهار کننده امیال اوست
دانش: عبارتست ازمجموعه دانستنی هایی که بشر برای زندگی خود از آنها بهره می گیرد
تجربه: عبارتست از بررسی و آزمایش چیزی برای کشف مجهول یا مجهولاتی که در آن چیز وجود دارد
2 یاد گیری چیست؟عبارتست از تغیر طولانی مدت در احساس تفکر و رفتار فرد که بر اساس تجربه ایجاد شده است -
3
چرا انسان تا پایان عمر نیازمند یادگیری است؟ چون هر لحظه علوم تکنولوژی
در حال پیشرفت است بنابراین انسان همواره باید از جریان علم به روز با خبر
باشد -
4 انسان از چه راه هایی یاد میگیرد؟ دیدن شنیدن تجربه کردن سفرکردن از کتابهای دیگران استفاده کردن و... - - - - -
5 هدف خود را ار تحصیل در دوره متوسطه بنویسید. رفتن به دانشگاه و داشتن تحصیلات عالیه ایجاد شغل از طریق تحصیلات دانشگاهی -
6
چرا اهمیت عمر از پول و ثروت بیشتر است و در صرف کردن عمر باید بسیار زیاد
دقّت کنیم؟ چون پول و ثروت اگر از دست برود مجددا با تلاش به دستمی آید
اما عمر اگر تلف شود و بگذرد دیگر بر نمی گردد و باید از لحظات عمر به
بهترین صورت استفاده کرد.
7 ارتباط یعنی چه؟ فرایند انتقال پیام از
فرستنده به گیرنده به شرط همسان بودن معنای بین آنهاست ارتباط به یک
فرستنده پیام و گیرنده در نظر گرفته شده نیاز -
دارد.
8 با چه چیز
هایی در طول شب و روز ارتباط برقرار می کنید؟ با افراد خانواده معلم دوستان
و اقوام به صورت انسانی و ارتباط غیر کلامی با لباس مداد و خودکار و -
همه اشیایی که استفاده می کنیم ارتباط تصویری با اینترنت و تلویزیون ارتباط کلامی مثل تلفن کردن به دوست یا اقوام.
9 با توجه به اهدافی که دارید یه نمونه هدف بلند میان مدت و کوتاه مدت برای خود بنویسید.
بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار.
شهریور ۱۳۵۹ شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط ۱۳ سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریاییاش به قلب دشمن میزد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد میرساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوهای از دست آنان می گریخت.
برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان ۱۳ ساله قصد شناسایی مواضع , تجهیزات و نفرات آنها را دارد , رهایش می کردند. یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند. این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان میکرد که به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچهها میخواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.
بهنام محمدی نوجوان ۱۳-۱۲ سالهای بود که در تمام روزهای مقاومت از ۳۱ شهریور تا ۲۸ مهر ۵۹ در خرمشهر ماند.
شهادت بهنام محمدی
با تشدید جنگ و تنگ ترشدن حلقه محاصره خرمشهر , خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۱۳۵۹/۷/۲۸ پر کشید.
این کبوتر خونین بال در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است. در سال ۱۳۸۹ طی یک مراسم باشکوه و با شرکت مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان ، مزار مطهر این شهید بزرگ به قطعه شهدای گمنام در ورودی شهر مسجد سلیمان انتقال یافت.
بهنام محمدی نوجوان ۱۳-۱۲ سالهای بود که در تمام روزهای مقاومت از ۳۱ شهریور تا ۲۸ مهر ۵۹ در خرمشهر ماند. و به قول تمام بچههای خرمشهر باعث دلگرمی رزمندهها بود. اینکه نوجوانی در آن سن و سال و با آن قد و قواره کوچک در شهری که بیشتر از اینکه بوی زندگی بدهد بوی مرگ و خون میدهد مانده، شاید امروز برای من و تو باورپذیر نباشد.
با خودم فکر میکنم چه میشود نوجوانی که تا قبل از ۳۱ شهریور در کوچه با همسن و سالهای خود بازی میکرد و آماده شروع سال تحصیلی جدید میشد بعد از۲ الی ۳ هفته به مدافعی تبدیل میشود که بعد از رفتنش همه مدافعان بیتاب اند. بهنام نمونه و تصویری کامل از حماسه آفرینی رزمندگان اسلام است که به خلق تفکر و فرهنگى غنى منجر شد ، که می توان از آن به عنوان « فرهنگ مقاومت و پایدارى » یا « فرهنگ ایثار و شهادت » نام برد.
چرخه آب، که با نام چرخهی هیدرولوژی نیز شناخته میشود، وجود و حرکت آب را در رو و زیر زمین و بالای سطح زمین نشان میدهد. آب در زمین همیشه در حال حرکت است و همیشه در حال تغییر شکل میباشد، از مایع به بخار،به یخ و دوباره بازگشت به حالت اول. چرخه آب میلیاردها سال است که در حال کار است و زندگی همه چیز روی زمین به آب بستگی دارد؛ زمین بدون آب غیر قابل سکونت خواهد شد.
تودههای هوا، ابرها را در اطراف زمین به حرکت درمیآورند. قطعات ابر با یکدیگر برخورد کرده، رشد میکنند و به شکل بارش به سمت پایین میآیند. قسمتی از این بارش به شکل برف بر روی تودههای برفی و یخچالها تجمع مییابند. برف در نقاط گرمتر ذوب شده و به شکل نهر جاری میشود و تبدیل به برفاب میشوند. بارشها بر روی سطح اقیانوسها ریخته میشوند و قسمت دیگری از آن نیز بر روی زمین میبارند که در اثر جاذبه روی سطح زمین جاری شده و تبدیل به رواناب سطحی میشوند.
بعضی از روانابهای سطحی وارد رودخانهها شده و در نهایت به سمت اقیانوسها حرکت میکنند؛ برخی دیگر نیز به صورت آب شیرین در دریاچهها و رودخانهها تجمع پیدا میکنند. تمام روانابهای بر روی سطح زمین جاری نمیشوند و قسمت زیادی از آنها به زیر زمین فرو میروند (نفوذ). بخشی از این آب نفوذ یافته، به اعماق پایینتر رفته و آبخوانها را تغذیه میکنند (سنگهای زیرسطحی اشباع از آب) و حجم زیادی از آب شیرین را برای مدتهای مدید نگهداری میکنند.
بخشی از آب زیرزمینی نیز نزدیک به سطح زمین باقی میماند و مجدداً به شکل تراوش به بدنههای آبی (و اقیانوسها) باز میگردند و مانند تخلیه آب زیرزمینی عمل میکنند. برخی دیگر نیز به صورت چشمههای آب شیرین از زیر زمین بیرون میآیند. در طول زمان، این حجم آب در حال حرکت است و هر از چند گاهی بخشی از آن به اقیانوسها ختم مییابند که همان نقطه شروع است، و باز مجدداً این مسیر طی میشود.