بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار.
شهریور ۱۳۵۹ شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط ۱۳ سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریاییاش به قلب دشمن میزد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد میرساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوهای از دست آنان می گریخت.
برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان ۱۳ ساله قصد شناسایی مواضع , تجهیزات و نفرات آنها را دارد , رهایش می کردند. یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند. این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان میکرد که به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچهها میخواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.
بهنام محمدی نوجوان ۱۳-۱۲ سالهای بود که در تمام روزهای مقاومت از ۳۱ شهریور تا ۲۸ مهر ۵۹ در خرمشهر ماند.
شهادت بهنام محمدی
با تشدید جنگ و تنگ ترشدن حلقه محاصره خرمشهر , خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۱۳۵۹/۷/۲۸ پر کشید.
این کبوتر خونین بال در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است. در سال ۱۳۸۹ طی یک مراسم باشکوه و با شرکت مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان ، مزار مطهر این شهید بزرگ به قطعه شهدای گمنام در ورودی شهر مسجد سلیمان انتقال یافت.
بهنام محمدی نوجوان ۱۳-۱۲ سالهای بود که در تمام روزهای مقاومت از ۳۱ شهریور تا ۲۸ مهر ۵۹ در خرمشهر ماند. و به قول تمام بچههای خرمشهر باعث دلگرمی رزمندهها بود. اینکه نوجوانی در آن سن و سال و با آن قد و قواره کوچک در شهری که بیشتر از اینکه بوی زندگی بدهد بوی مرگ و خون میدهد مانده، شاید امروز برای من و تو باورپذیر نباشد.
با خودم فکر میکنم چه میشود نوجوانی که تا قبل از ۳۱ شهریور در کوچه با همسن و سالهای خود بازی میکرد و آماده شروع سال تحصیلی جدید میشد بعد از۲ الی ۳ هفته به مدافعی تبدیل میشود که بعد از رفتنش همه مدافعان بیتاب اند. بهنام نمونه و تصویری کامل از حماسه آفرینی رزمندگان اسلام است که به خلق تفکر و فرهنگى غنى منجر شد ، که می توان از آن به عنوان « فرهنگ مقاومت و پایدارى » یا « فرهنگ ایثار و شهادت » نام برد.
چرخه آب، که با نام چرخهی هیدرولوژی نیز شناخته میشود، وجود و حرکت آب را در رو و زیر زمین و بالای سطح زمین نشان میدهد. آب در زمین همیشه در حال حرکت است و همیشه در حال تغییر شکل میباشد، از مایع به بخار،به یخ و دوباره بازگشت به حالت اول. چرخه آب میلیاردها سال است که در حال کار است و زندگی همه چیز روی زمین به آب بستگی دارد؛ زمین بدون آب غیر قابل سکونت خواهد شد.
تودههای هوا، ابرها را در اطراف زمین به حرکت درمیآورند. قطعات ابر با یکدیگر برخورد کرده، رشد میکنند و به شکل بارش به سمت پایین میآیند. قسمتی از این بارش به شکل برف بر روی تودههای برفی و یخچالها تجمع مییابند. برف در نقاط گرمتر ذوب شده و به شکل نهر جاری میشود و تبدیل به برفاب میشوند. بارشها بر روی سطح اقیانوسها ریخته میشوند و قسمت دیگری از آن نیز بر روی زمین میبارند که در اثر جاذبه روی سطح زمین جاری شده و تبدیل به رواناب سطحی میشوند.
بعضی از روانابهای سطحی وارد رودخانهها شده و در نهایت به سمت اقیانوسها حرکت میکنند؛ برخی دیگر نیز به صورت آب شیرین در دریاچهها و رودخانهها تجمع پیدا میکنند. تمام روانابهای بر روی سطح زمین جاری نمیشوند و قسمت زیادی از آنها به زیر زمین فرو میروند (نفوذ). بخشی از این آب نفوذ یافته، به اعماق پایینتر رفته و آبخوانها را تغذیه میکنند (سنگهای زیرسطحی اشباع از آب) و حجم زیادی از آب شیرین را برای مدتهای مدید نگهداری میکنند.
بخشی از آب زیرزمینی نیز نزدیک به سطح زمین باقی میماند و مجدداً به شکل تراوش به بدنههای آبی (و اقیانوسها) باز میگردند و مانند تخلیه آب زیرزمینی عمل میکنند. برخی دیگر نیز به صورت چشمههای آب شیرین از زیر زمین بیرون میآیند. در طول زمان، این حجم آب در حال حرکت است و هر از چند گاهی بخشی از آن به اقیانوسها ختم مییابند که همان نقطه شروع است، و باز مجدداً این مسیر طی میشود.
بیتردید فرهنگ «وقف» یکی از سنتهای حسنه اسلامی است که درباره ثواب و فضیلت آن نیز به طور مکرر در منابع فقهی یاد شده است حتی بنا به روایتی از امام صادق علیه السلام از آن به «صدقه جاریه» نام بردهاند. همچنین، وقف یکی از عمدهترین زیرساختهای اقتصادی جهان اسلام و از ارزشهای مطرح شده در جهانبینی دینی نیز به شمار می آید. علاوه براین، یکی از راههای ادامه نیکوکاری و کمک به همنوعان «وقف» است که واقف با وقف اموال و املاک خود برای امور خیریه و عام المنفعه، درآمد آن موقوفات را به امور خیریه اختصاص میدهد. از آنجا که وقف دارای شرایط و مقررات قانونی و شرعی خاصی است، بنابراین دانستن احکام قانونی آن نیز ضروری است. بنابراین در ادامه به بیان اهم این موارد پرداخته میشود و با آگاهی از قوانین که در مواد 55 تا 91 قانون مدنی آمده به بررسی و بیان برخی از شرایط مهم آن که برای عموم لازم است، میپردازیم.
در تعریف وقف مطابق ماده ۵۵ قانون مدنی چنین آمده: «عین مال، حبس و منافع آن تسبیل شود» و به بیان سادهتر، اصل یک مال یا منافع حاصل از آن را که شخصی برای خدمات عمومی یا اختصاصی در جهت خیر و رضای الهی هدیه میکند، وقف میگویند و بدینوسیله مانع از انتقال آن به دیگری میشود و هرگونه معاملهای نسبت به آن مال مورد وقف را غیرممکن میسازد. منظور از واژه «تسبیل» نیز قرار گرفتن در راهی است که مد نظر واقف بوده یا به عبارتی دیگر، قرار گرفتن منافع یا عین آن مال در راه خداست. در تحقق وقف نیت به تنهایی کافی نیست، بلکه انشای وقف (انجام دادن آن) نیز لازم است. فرقی نمیکند انشای وقف با لفظ و صیغه خاصی باشد یا هر فعل یا هر عملی که بر عمل وقف دلالت کند.
من در ایران زندگی می کنم.ایران کشوری زیبا و بزرگ است.تاریخچه ی کشورم بسیار درخشان و طولانی است.بسیاری از دانشمندان ،هنرمندان ،نویسندگان ،شاعران و...بزرگی که کشفیات مهمی داشتند ایرانی هستند.
من وطنم را دوست دارم چون در آن به دنیا آمده ام و همان جا بزرگ شده ام.وطنم برای حفاظت و آزادی مردم شهیدان زیادی داده است.
واکنون ایران مانند خورشیدی در خاورمیانه می درخشد و دانشمندان آن تلاش می کنند تا ایران را به قله های موفقیت برسانند و ما دانش آموزان وظیفه داریم خوب درس بخوانیم تا در آینده ایرانی سر افراز و سربلند داشته باشیم.
در مورد کمک به همسایه داستان ها و حکایت های زیادی هم به زبان طنز و هم به زبان غیرطنز نقل شده است، آسمونی در این مقاله انشای زیبایی در مورد کمک به همسایه برای شما عزیزان تهیه کرده است که دعوت می کنیم تا پایان این مقاله ما را همراهی کنید.
انشا درباره کمک به همسایه ها بصورت طنز و غیر طنز:
یکی از بهترین و زیباترین کارها کمک به دیگران است. هیچ انسانی نیست که کمک کردن به دیگران را دوست نداشته باشد کمک کردن انواع مختلفی دارد مانند:کمک های مادی و کمک های غیر مادی کمک های گفتاری و غیر گفتاری کمک های عملی و غیر عملی و… اگر ما بتوانیم کمک های خوب و درستی را برای دیگران بکنیم آنها نیز تلاش میکنند تا متقابلا کمک های ما را جبران کنند و این کارها موجب رابطه و دوستی بین دو فرد میشود. یکی از بهترین کمک هایی که ما میتوانیم انجام دهیم کمک همسایه ها است
همان گونه که شاعر میگوید:
بنی ادم اعضای یکدیگرند که در افرینش ز یک گوهرند / چو عضوی بدرد اورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار
پس در نتیجه کمک کردن به دیگران کاری خوب و درست و انسانی است که باعث رضایت خداوند و اجر و ثواب ما در این دنیا و اخرت میشود.
همچنین پیامبر گرامی اسلام نیز مارا به کمک کردن به همسایه ها نصیحت کرده و میگوید که هر کس شبی سیر بخوابد در حالی که همسایه اش گرسنه است مسلمان نیست امامان معصوم ما هم در زمان زندگیشان همواره به همسایه های خود کمک میکردند و در زمان سختی ها کمک حال آن ها بودند
پس بیایید ما نیز مانند این بزرگواران همیشه به فکر همسایه های خود باشیم و به آن ها در زمان سختی ها و مشکلات کمک کنیم تا خداوند نیز از ما راضی و خشنود باشد